آرامش خدایی

  • خانه 

امام‌مهدی‌_در_کلام_نورانی_امیر

12 مهر 1402 توسط مژگان مسعودي مقدم

#امام‌مهدی‌_در_کلام_نورانی_امیر

أَلاَ وَ إِنَّ مَنْ أَدْرَکَهَا مِنَّا یَسْرِی فِیهَا بِسِرَاجٍ مُنِیرٍ، وَ یَحْذُوا فِیهَا عَلَى مِثَالِ اَلصَّالِحِینَ، لِیَحُلَّ فِیهَا رِبْقاً، وَ یُعْتِقَ رِقّاً ، وَ یَصْدَعَ شُعَباً، وَ یَشْعَبَ صَدْعاً، فِی سُتْرَةٍ عَنِ اَلنَّاسِ، لاَ یُبْصِرُ اَلْقَائِفُ أَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ… .

آگاه باشید و براستی آن کسی از ما(یعنی حضرت مهدی‌علیه‌السلام)که فتنه های آینده را دریابد،

1-با چراغی روشنگر در آن گام می نهد

2-،بر‌همان روش صالحان (پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم و امامان ) رفتار می کند تا گره ها را بگشاید،

3- بردگان (و ملّت های اسیر) را آزاد سازد

4-جمعیّت گمراه (و ستمگر را) پراکنده‌ سازد

5-جریان حق پراکنده را جمع آوری کند

6- (حضرت مهدی(علیه‌السلام) سالهای طولانی) در پنهانی از مردم به سر می برد آن چنان که اثر شناس اثر قدمش را نمی یابد گرچه در یافتن اثر (و نشانه ها) تلاش فراوان نماید.»

(نهج البلاغه خطبه 150)

•┈┈••✾•◈◈◈•✾••┈┈•

 نظر دهید »

پاداش کسی که دوست دارد در رکاب قائم باشد

10 مهر 1402 توسط مژگان مسعودي مقدم

[کانال مهدویت]
🔴 پاداش کسی که دوست دارد در رکاب قائم باشد

🔹 امام باقر علیه السلام فرمود:

🔺 آیا گمان میکنی کسی که خود را برای خدا و خدمت به او نگه دارد خداوند برای او فرج و گشایشی قرار نمیدهد ؟

🔹 آری به خدا سوگند خداوند برای او راه خروج و فرج قرار خواهد داد ، خدا رحمت کند بنده ای را که خود را برای خدمت به ما نگهدارد ، خدا رحمت کند بنده ای را که نام وامر ما را زنده میکند..

🔺 عرض کردم : اگر قبل از آنکه حضرت قائم را ببینم بمیرم ، چه کنم؟

🔵 حضرت فرمود : اگر کسی از شما بگوید چنانچه حضرت قائم را ببینم یاریش خواهم کرد ، گویا چنین است که همراه آن حضرت جهاد نموده و همچنین شهید رکاب آن حضرت دو شهادت خواهد داشت…

#امام_زمان

📚منتخب الأثر ص 495 ف 10

 نظر دهید »

در قبول شدن عملت شک نکن

10 مهر 1402 توسط مژگان مسعودي مقدم

🎬 در قبول شدن عملت شک نکن - 1

☀️ عمل خیری که خداوند توفیق انجامش را به تو داد، در قبول شدنش شک نکن. اگر خدا نمی‎خواست قبول کند، توفیق انجامش را نمی‎داد. کارهایت را باید خودت قبول کنی و تا خودت قبول نکنی، مقبول واقع نمی‎شود.

🎤 استاد مهدی طیّب


#شرح_مصباح‌الهدی

 نظر دهید »

در جوانی جهد کن ...تا خویش را بالا بری

10 مهر 1402 توسط مژگان مسعودي مقدم

جوانی فصلی است که انسان نیروی زیادی دارد، جوانی فصل کوشش و تلاش است و جوان باید چیز های مهمی بیاموزد.
پس باید همت خود را همانطور که اهل بیت(ع) در روایات فرموده اند تقویت کند.

امام صادق علیه‌السلام میفرمایند:
سه چیز را میتوان در سه جا شناخت،حلیم را هنگام خشم،شجاع رو هنگام جنگ،برادر را در موقع نیاز…
و سه چیز انسان را در رسیدن به مقامات بلند و بزرگواری باز می دارد، همت پایین ، چاره ای اندک و ضعف تدبیر.
با توجه به حدیث، همت پایین مانع رسیدن به کمال و مراتب بالا میشود.
امروزه در روانشناسی نیز همت بلند نشانه ایجاد انگیزه است.

 نظر دهید »

به آسمان رود و کار آفتاب کند

10 مهر 1402 توسط مژگان مسعودي مقدم

#داستان

طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) اعتراض داشت!

💚فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده:

💚 یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه مى دارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!

شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
به آسمان رود و کار آفتاب کند.

پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!

بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: “سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)”

پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد،

مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید:"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید”
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.

فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.

هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید.

چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟

راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.

شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم:
“به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند”
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند:

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

ادر
: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 105
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

آرامش خدایی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس