زینب به کوثر می رسد
آرام زینبم؛ که به ساغر رسیده ای
دیگر عطش بس است، به کوثر رسیده ای
بشکن سکوت مبهم شب را بهار من
بعد از چهل خزان به برادر رسیده ای
اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک…
آرام زینبم؛ که به ساغر رسیده ای
دیگر عطش بس است، به کوثر رسیده ای
بشکن سکوت مبهم شب را بهار من
بعد از چهل خزان به برادر رسیده ای
اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک…
برگشته ام به کرببلا یا اخاالغریب
بی تو دگر فتاده ام از پا اخاالغریب
قدّم زغصه های تو شد تا اخاالغریب
بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب
یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت
ای مه جبین پس از تو بلا دیده خواهرت
آورده ام کنار مزارت سر تو را
از ساربان گرفته ام انگشتر تو را
دق داده اند بی صفتان مادر تو را
از بس زدند در همه جا خواهر تورا
یکدم نظر نما که تن من شده کبود
رفتم به شام و دربر من محرمی نبود
از دوریت حسین گریبان دریده ام
رفتی و بعد تو چه بلایی کشیده ام
من ناسزا زدشمن زهرا شنیده ام
مبغض تر از یهود به حیدر ندیده ام
از آتش یهود به سر ها نشانه است
بر گونه هایمان اثر تازیانه است
آنشب که آمدی تو به خواب سه ساله ات
گریان شدیم از تب و تاب سه ساله ات
دادند با سر تو جواب سه ساله ات
دق کرد و مرد کنج خرابه سه ساله ات
درشهر شام نام تو را جار می زدیم
وقتی رقیه رفت فقط زار می زدیم
بر خیز و کن نگاه تو حال رباب را
بر دست او کبودی و جای طناب
او دیده راس خونی و طشت شراب را
آرام کن تو قلب حزین و کباب را
او ناله از فراق تو ای شاه می کشد
گهواره را گرفته فقط آه می کشد
ای سایه ی بلند تو بر سر بلند شو
جانم شود فدات برادر بلند شو
پس داده اند چادر مادر بلند شو
زخم جبین من شده بهتر بلند شو
بنگر چگونه از غم تو سالخورده ام
بر خیز تا کنار مزارت نمرده ام
یادم نمی رود که چه دیدم ز روی تل
من ناله ی بنیَّ شنیدم زروی تل
فریاد یا حسین کشیدم زروی تل
بر سینه ات نشست و دویدم زروی تل
آن نانجیب خنجر خود را برون کشید
راس تو را مقابل من از قفا برید
شاعر: مهدی علی قاسمی
یک اربعین گذشت زداغ پدر چه سخت
بااشک وآه ومویهءشب تا سحر چه سخت
یک اربعین چکید به دامان حسرتم
از دید اشک همره خونِ جگر چه سخت
یک اربعین فراق و دلِ دخترش شده
در خاطرات بی کسی اش، دربه درچه سخت
یک اربعین عمامهٔ خونین ،گرفته ام
با روسریِ سوخته ازدر، به بر چه سخت
یک شمع هم نسوخت سر قبرمخفی اش
خورشید میگریست در آن دور و بر چه سخت
سی سال در سکوت فقط ریخت در خودش
ُبُغضی که میکشید به جانش، شرر چه سخت
از استخوان در گلو و خار بین چشم
قدری به چاه گفت و به چندین نفر چه سخت
از راز چشم کاسهٔ خونش، امیر شهر
حتی نخواست نسیم شود باخبر چه سخت
صد کوه غم به سینه،تلمبار دارم و
ریزم ز کوفه خاک یتیمی به سر چه سخت
میخواست کم کُند،غم بی مادری ز من
دورم گرفته بود پرش،بیشتر چه سخت
رفت و به شهر مادری خویش میروم
نگذاشت کوفه چاره مرا ،جز سفر چه سخت
راضی شدم به دیدن دیوار ومیخ در
دیدار کوچه هست برایم اگرچه سخت
از کوفه زودتر ببریدم، که آمده
یک سر به روی نیزه مرا، در نظر چه سخت
قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء مینویسد حرکت به سوی کربلا در روز اربعین از زمان امامان معصوم(علیهم السلام) در بین شیعیان رایج بوده است و شیعیان حتی در زمان بنیامیه و بنیعباس نیز به این حرکت مقید بودهاند.توصیه به زیارت اربعین باعث شده است که شیعیان به ویژه ساکنان عراق، از نقاط مختلف این کشور به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً به صورت پیاده صورت میگیرد یکی از پرجمعیتترین راهپیماییها در جهان شمرده میشود. پس از سقوط حزب بعث عراق جمعيت اين زائران چند برابر شده است، به طوری که در سال ۱۳۹۳ش پیشبینی حدود ۲۰ میلیون زائر شده بود.برخی گزارشها از حضور ۱۵ میلیون شیعه در کربلا برای زیارت اربعین سال ۱۴۳۵ق/۱۳۹۲ش خبر دادهاند.
برزمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
موج خون اوچمن ایجاد کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
صلی الله علیک یا ابا عبدالله