آرامش خدایی

  • خانه 

حجاب برای سلامتی مفید است...

25 تیر 1398 توسط مژگان مسعودي مقدم

حجاب برای سلامتی مفید است!
وقتی معلم از حد و حدود روزه برایمان گفت، از اینکه با اذان صبح شروع می شود و با غروب آفتاب تمام می شود؛ از اینکه حتی یک قطره آب و یک ذره غذا باطلش می کند؛ از اینکه یک دقیقه بعد از صبح و یک دقیقه قبل از غروب همه جزء روزه اند؛ ساکت بودیم. کسی حرفی برای گفتن نداشت. چون شنیده بودیم دانشمندها گفته اند: روزه برای سلامتی بسیار مفید است.
کاش برای حجاب هم دانشمندها حرفی می زدند…
کاش ویل دورانت زبان می گشود و می گفت: آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می‌گردد…مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی‌آنکه بداند، حس می‌کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‌دهد.
کاش هیچکاک می گفت که: من معتقدم زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان باشد. بدین معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و برای کشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد.
کاش راسل زبان می گشود که: از لحاظ هنر، مایه تاسف است که بآسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد، بدون آنکه غیرممکن گردد.
و کاش فرانتس فانون می گفت: پس از دیدن هر چهره بی حجاب ، امیدهای استعمار برای حمله ، ده برابر می شود.
و کاش آنقدر امثال این جملات را برایمان تکرار می کردند تا خوب بفهمیم، حجاب هم برای سلامتی مفید است.

 نظر دهید »

خواهرم حجاب کن...........

25 تیر 1398 توسط مژگان مسعودي مقدم

یکی از دلیل های کاهش ازدواج در دنیای غرب، آزادی هایی است که در روابط جنسی دارند و برای تسکین غریزه های خود نیازی به ازدواج نمی بینند.
- از جوانی اروپایی پرسیدند: چرا ازدواج نمی کنی؟
گفت: وقتی که هروز شیر تازه را به فراوانی بتوان بدست آورد، چرا گاو تهیه کنیم؟! ( با عرض پوزش و شرمندگی از تمام بانوان عفیف ایران زمین به خاطر این مثال )
اگر به دقت این مسئله را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که منشاء و سرچشمه بیشتر این دیدگاه ها دو نگاه بدحجابی و چشم چرانی است.
ازدواج همان بهره برداری درست از غریزه جنسی است که خالق مهربان در وجود انسان ها قرار داده و زنان با رعایت پوشش الهی به این مهم و تامین و حفظ تعادل غریزه های مختلف، به خصوص غریزه جنسی کمک می کنند.
پس:
خواهرم حجاب کن
برادرم نگاهت را بپوشان

 نظر دهید »

ثواب زن باردار و زن شیرده

25 تیر 1398 توسط مژگان مسعودي مقدم

ثواب زن باردار و زن شیرده …
خیلی از بانوان از سختی بارداری خود می نالند، ویا از دادن شیر به فرزند خود به دلیل مشقّت و سختی، ممانعت می کنند، و می گویند که چه فایده ای دارد که ما این همه کار سخت می کنیم و شوهرمان این مشکلات ما را ندارد.
برای چه ما باید این کارها را انجام بدهیم، تا این قدر اذیت شویم؟
- در جواب باید گفت که یکی از مهمترین و ا ارزشمندترین کارهایی که در اسلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است، بارداری زنان و شیر دادن آنها می باشد.
آن قدر این مسئله در دین مبین اسلام بسیار با اهمیت است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) اینگونه می فرماید:
« اِذا حَمَلَتِ المَرأَةُ کانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ فى سَبیلِ اللّه ، فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدرى ما هُوَ لِعِظَمِهِ، فَاِذا اَرضَعَت کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ اِسماعیلَ ، فَاِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ عَلى جَنبِها وَ قالَ : اِستَأنِفِى العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَکِ » (1)
( هنگامى که زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است که با جان و مالش در راه خدا جهاد مى کند و هنگامى که فارق شود ، پاداشى دارد که نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى که شیر بدهد ، در هر بار مکیدن ، پاداش آزاد کردن یکى از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) براى اوست و آن گاه که شیردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید : عمل را از نو آغاز کن که بى تردید ، آمرزیده شدى)
اگر نگاهی ظاهری به این روایت بیاندازیم، ارزش زن باردار و شیرده مشخص است:
زن باردار:
1. زن باردار مانند روزه دار است( پس ثواب انسان روزدار را خداوند به او می دهد)
2. زن باردار مانند انسان شب زنده دار است( یعنی مانند کسانی که در نیمه شب بیدار شده و مشغول به مناجات با خدا می شوند، پس همانا پاداش آنها هم برای اوست)
3. زن باردار مانند مجاهد فی سبیل الله است که جان و مالش را در راه خدا می دهد که مصداق آیه شریفه « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ » (کسانى که ایمان آوردند و کسانى که هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند (و بر ایمان خود استوار ماندند) آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است ) (2)
4. زن باردار دارای پاداش عظیمی است که مقدارش بسیار زیاد است که آن را نمی داند.
زن شیرده:
1. هر بار مکیدن شیر توسط کودک، معادل پاداش آزاد کردن یکی از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) می باشد
2. یاری کردن فرشته الهی، از اول شیر دادن تا پایان آن
3. وعده الهی توسط فرشته که مادر آمرزیده شده است
4. تشویق ملک خداوند، به انجام دوباره این کار پر خیر و برکت و بزرگ
پس همانا جای حسرت و افسوس دارد برای مردان، در این که از این پاداش و اجر الهی بدورند،
و صد البته جای خوشحالی و نشاط است که خداوند متعال توجهی ویژه به زنان باردار و شیرده دارد.
1. امالى صدوق، ص 496، ح 678
2. بقره 218

 نظر دهید »

خواستگاری با آیات قرآن

25 تیر 1398 توسط مژگان مسعودي مقدم

خواستگاری یک جوان، با آیات قرآن
در هر قوم و قبیله ای ، در هر نژاد ملّیتی و در هر دین مذهبی ، یک نوع خواستگاری وجود دارد. رایج ترین نوع خواستگاری این است که پدر و مادر و یا بزرگتر ها در خواستگاری حضور داشته باشند.
در هر یک از این مراسم ها، هم دختر و هم پسر برای آشنا شدن بهتر از همدیگر،با هم صحبت می کنند.
معمولا دختر و پسر در صحبتهایشان سعی می کنند با قشنگترین الفاظ با یکدیگر حرف بزنند تا توی دل هم جایی را باز کنند. امّا زیباترین و بهترین صحبت چیزی است که صداقت ی داشته باشد و کلام الهی و معنوی در آن باشد.
- در اینجا داستانی را برایتان گذاشتم که دختر و پسری با آیات الهی از همدیگر خواستگاری می کنند.
روزی من، دختر بسیار زیبایی نظرم را جلب کرد.
وقتی که به منزل رفتم هر کاری کردم نتوانتم ذهنم را از آن دختر بسیار خوش چهره جدا کنم.
خیلی دوست داشتم ازدواج کنم ؛ ولی به خاطر نداشتن پدر و مادر و اوضاع مالی خوبی، جرأت خواستگاری کردن از هیچ دختری را نداشتم.
تنها امتیازی که در من بود حافظ کلام نور بودم؛ من قرآن را از هر چیزی بهتر حفظ بودم.
دیگر طاقتم کم شد، به خاطر همین به دنبال آدرس دختر گشتم تا آن را پیدا کنم. بالأخره منزل آن زیباروی را پیدا کردم و به تحقیقاتم در مورد او پرداختم.
در جستجویی که از این دختر خانم کردم، فهمیدم که او دانشجوی رشته عربی در است. نامش فاطمه و فامیلی او شباهت به من داشت که خانم حافظ بود.
ایشان هم مثل من پدر و مادرشان را از دست داده بودند و مهمترین مطلب که باعث شد دل و جرءتی پیدا کنم تا به خواستگاری این دختر بروم این بود که او هم مثل من حافظ قرآن کریم بود.روز شنبه شد بعد از کلاس به محوطه دانشگاه رفتم. عزمم را جزم کردم تا دختری را که در قلبم جا گرفته بود پیدا کنم و از او خواستگاری کنم.
خانم حافظ را دیدم که در کنار پلۀها ایستاده بود، با خوشحالی فراوان جلو رفتم و با احترام سلام کردم، فا طمه خانم هم سلام کرد و گفت بفرمایید کاری داشتید.
در این هنگام با آیه ای قرآن به او گفتم: « تبارک الله أحسن الخالقین » (1) (یعنی بزرگ است خدایی که بهترین خلق کنندگان و آفرینندگان است)
و او هم در جوابم گفت: « لمثل هذا فلیعمل العاملون » (2) ( برای مثل این باید عمل کنندگان عمل کنند. )
در اینجا فهمیدم که او منظور مرا فهمیده و می خواهد که در خواستگاری کردن از او شهامت به خرج دهم،
به همین علّت بلافاصله گفتم: « نرید ان ناکل منها وتطمئن قلو بنا » (3) ( می خواهیم از آن بخوریم و دلهای ما مطمئن گردد)
فاطمه گفت: گفت: « لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون » (4) ( هرگز به نیکوکاری نمی رسید مگر اینکه از آنچه دوست می دارید انفاق کنید )
در اینجا فهمیدم که به خواستگاری من جواب مثبت داده و می خواهد که من مهریه ای را برایش قرار دهم.
و من هم گفتم: « إجعل بیننا و بینک موعداً لا نخلفه نحن و لا أنت مکاناً سوی » (5) ( موعدی میان ما و خودت قرار ده که نه ما نه تو از آن تخلّف نکنیم آن هم در مکانی که نسبت به همه یکسان باشد. )
فاطمه گفت: « موعدکم یوم الزّینة و ان یحشر انّاس ضحی » (6) ( میعاد ما و شما روز زینت روز عید است به شرط اینکه همه مردم هنگامی که روز بالا می آید منظور هنگام ظهر روز جمعه جمع شوند. )
بعد از هم خداحافظی کردیم . یک پس اندازی داشتم که رفتم 14 سکه بهار آزادی خریدم وتا مهر فاطمه کنم.
روز جمعه شد ومن به صحن دانشگاه همانجایی که نماز جمعه برپا می شود رفتم، دیدم خانم حافظ هم آمده است، بعد باهم به دفتر حاج آقا عزیز رفتیم ، البته ایشون به خاطر من در دفتر کارش بود.
حاج آقا فرمود: علی آقا چقدر مهر این خانم کردی؟
و بعد هم فاطمه خانم گفت: « الموفون بعهدهم اذا عاهدوا » (7) (کسانی که به عهد خود به هنگامی که عهد بستند وفا می کنند.)
من هم در جواب پاکتی کوچک را در آوردم که سکه ها در آن بود.
ناگهان فاطمه خانم گمان کرد که من چیزی برای مهر ایشان قرار ندادم بلکه سکه های پول خورد جمع کردم و مهریه اش قرار دادم،
لذا رو به من کرد و با ناراحتی گفت: « ما قدروا الله حقّ قدره » (8) ( خدا را آنگونه که باید یشناسند، نشناختند_ و آنگونه که حقش بود قدر دانی نکردن_)
وقتی دیدم سوء تفاهم دارد می شود سکه ها را نشان دادم و گفتم : « صفراء فاقع لو نها تسرّ الناظرین » (9) ( زرد یک دست که بینندگان را شاد و مسرور می کند. ) (10)
خانم حافظ خوشحال و راضی شد و حاج آقا عزیز هم عقد ما را خواند و ما زندگی قرآنی خود را شروع کردیم. (11)(12)
مؤمنون/14
صافّات/16
مائده/113
آل عمران/92
طه/58
طه/59
بقره/177
انعام/91
بقره/69
برداشتی آزاد از کتاب لطیفه های شیرین باآیات قرآنی ص 53-54

 نظر دهید »

حرف بد بیخ ریش صاحبش

25 تیر 1398 توسط مژگان مسعودي مقدم

نگاه کودک
مامان و دختر کوچولو جلوی در آسانسور رسیدن.
مامان دکمه را زد و ولی آسانسور بالا نیومد.
مامان با عصابانیت گفت : « خرابه، باید از پلّه ها بریم. باز این بز مجه ها خرابش کردن »
- یک ماه بعد…
مامان و دختر کوچولو و زن همسایه جلوی در آسانسور رسیدن.
مامان دکمه را زد ولی آسانسور بالا نیومد.
مامان گفت : « خرابه، باید از پلّه ها بریم »
دختر کوچولو گفت : « باز این بز مجه ها خرابش کردن؟! »
زن همسایه به دختر کوچولو گفت : « عزیزم، این حرفی که زدی زشت بود، بچه خوب حرف بد نمی زنه »
دخترکوچولو گفت : « پس مامان من، آدم بدیه، چون اونم همین حرف و زده، درسته؟! »
- این داستانی بود که شاید برای خیلی از مادرها و والدین اتفاق بی افتد، ولی باید چه کرد؟
آیا اشکال از کودکان ماست که اینقدر در کار بزرگترها فضولی می کنند؟
یا اینکه اشکال از پدر و مادر ها می باشد؟

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 70
  • 71
  • 72
  • ...
  • 73
  • ...
  • 74
  • 75
  • 76
  • ...
  • 77
  • ...
  • 78
  • 79
  • 80
  • ...
  • 105
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آرامش خدایی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس