دردهای دل من
19 مهر 1396 توسط مژگان مسعودي مقدم
حرفهای دلم اینجا بزنم یا نزنم
با شما حرف ز بابا بزنم یا نزنم
چند روزی ست که از غصه دلم میترکد
حرفی از نیزه و سرها بزنم یا نزنم
درّ و ذرّیه ی زهرای بتولم، هیهات!
حرفی از تاول این پا بزنم یا نزنم
چشمهایم به خدا مخزن مروارید است
حرف این اشکِ خدا را بزنم یا نزنم
از خرابه چه بگویم که نگویم بهتر
حرف تشت و مَه زیبا بزنم یا نزنم
پیش رویم طبق از تکه ی اقیانوس است
دل به این آبی دریا بزنم یا نزنم
کوه رنجی ست که این جان و تن من فرسود
من به بابا سخن افشا بزنم یا نزنم
با دل عمه ی فرسوده و زارم چه کنم
سر به این شانه ی والا بزنم یا نزنم
خستهام! خستگیام خواب به چشمم آورد
بال تا عرش ثریا بزنم یا نزنم