رابطه قولا ثقیلا با یوما ثقیلا
رابطه قولا ثقیلا با یوما ثقیلا
بالاخره قرآن کتابی است که برای ذکر و فهم آسان شده است یا سخنان و بیانات سخت و صعب الحصول و صعب الوصول است؟ از یک طرف میفرماید:
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ(17) القمر
و امثال آن که در مضمون و مفهوم مشابه هستند و بسیارند و مدعی آسان بودن فهم قرآن میباشند.از طرف دیگر و البته تنها در سوره المزمل (سوره 73) میفرماید :
إِنَّا سَنُلْقِى عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلاً(5).
این در حالی است که با برداشت متصل با بقیه آیات سوره المزمل و با بقیه آیات قرآن نه تنها به تناقض نمیرسیم بلکه به زیبایی و سازگاری آن در یک گستره وسیع پی میبریم. به مهجوریت و مظلومیت قرآن تاسف میخوریم.
قول ثقیل در این سوره و همان امر به شب زنده داری و تلاوت قرآن است.اعمال سختی که برای برخورد با روز سخت قیامت لازم است.روزی که سختی آن افراد جوان را پیر میکند.خود دستور واضح و روشن است عملی که میفرماید سخت است.
بعضی تصور میکنند سنگینی برای قرآن امتیاز است و مایه عظمت. بعنوان مثال در ترجمه تفسیر المیزان میخوانیم:
“… و معلوم است چنین کلامى را نمیفهمد مگر نفوس طاهر از هر پلیدى، نفوسى که از هر سببى قطع امید کرده و تنها به خداى سبحان که مسبب الاسباب است دل بسته، کلامى است الهى و کتابى است عزیز، که ظاهر و باطنى دارد، تنزیل و تاویلى دارد، تبیان براى هر چیز است، و سنگینى آن از حال و وضع رسول خدا (ص) مشهود بود، همه میدیدند که در هنگام گرفتن آن دچار برحاء- حالتى شبیه بیهوشى- میشد، و این معنا در روایات بسیار زیاد آمده و اما از حیث تحقق بخشیدن به حقایق معارفش، و ساده تر بگویم توحید و معارف اعتقادى و اخلاقیش را در خود پیاده کردن، آن قدر سنگین است که در بیان سنگینیش کافى است آیات زیررا
بخوانیم که میفرماید:” لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ
الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ” «1» الحشر آیه 21
و” وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى” «2» الرعد آیه 31
که در اولى میفرماید کوه تحمل آن را ندارد که قرآن بر او نازل شود، و اگر بر کوه نازل میشد کوه خاشع و از ترس خدا پاره پاره میشد، و در دومى از این معنا خبر داده که با این قرآن میتوان کوهها را به حرکت در آورد، و زمین را پاره پاره کرد، و با مردگان سخن گفت.”
با رعایت اتصال آیات در هر دو سوره مورد نظر ایشان معلوم میشود منظور ایمان به قرآن است که انسان از آن غافل میشود.خودش و خدایش و قرآن را فراموش میکند.اعجاز بیان قرآن باید ایمان را به نفوس القاء کند ولی متاسفانه بسیاری از آن غافل هستند و معجزه بودن آنرا درک نمی کنند و خیال میکنند که خودشان نیز میتوانند مانند آنرا بیاورند و یا تصور میکنند بیانات تکراری و افسانه های قدیمی است.در حالی که دیدن اعجاز آن ترس از خدا را بر او مستولی کرده و متلاشی میکند. بی اعتنایی و نفهمیدن باعث عکس العمل شایسته نمی شود. مومنین صدر اسلام با معجزه دیدن قرآن توانستند تمدن عظیم را بنیان نهند.بنابراین سختی در فهمیدن قرآن نیست.
در آیه دوم نیز منظور از متکلم شدن مرده با کمک قرآن نیست. شرط غیر قابل اجرایی را بیان میکند.با کلمه “لو” فرضی را بیان میکند.نزول قرآن بر کوه نیز با کلمه “لو” فرض میشود نه اینکه عملی گردد.
در سوره الرعد در مقابل در خواست کافرین برای آوردن معجزه در آیات قبل :
وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَ یهَْدِى إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ(27)
فرموده است که ایشان قرآن را باور نمی کنند.حتی اگر معجزه ای هم بیاوریم باور نخواهند کرد.حتی اگر قرآنی بیاوریم که مرده ای با آن تکلم کند. نه اینکه قرآن فعلی چنین است.
اعجاز قرآن وقتی دیده میشود که کاملا تسلیم ارتباط آیات آن باشیم. نتیجه جمع آوری قرآن را موید به تایید الهی بدانیم و بر این جمع آوری شک نکنیم.اتصال آیات را در هر سوره و ارتباط آیات را در کلیت آن رعایت کنیم بلکه ارتباطات را کشف کنیم.این تبیین و تحلیل ارتباطات آیات (الذکر) است که نشان خواهد داد قرآن معجزه و کلام الهی است.اگر ارتباطات را نبینیم یا آنها را پنهان کنیم در سرگردانی و تناقض گویی گرفتار میشویم. قرآنی که شفای قلوب ماست فهم آن بر ما سخت میشود و جز ضرر و زیان حاصلی نخواهیم داشت. نه اینکه از ابتدا سخت بوده باشد و مایه ضلالت.