نکاتی در مورد تفسیر قرآن
درس تفسیر آیت الله جوادی
بسم الله الرحمن الرحیم
(وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (87) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ (88) وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَأَنتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ (89) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ (90) وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ (91)
جریان ذکر انبیا(علیهم السلام) به یونس(سلام الله علیه) رسیدیم که فرمود حادثهای پیش آمد وجود مبارک یونس در حال غضب آن منطقه را ترک کرد و مبتلا شد به اینکه در دریا ماهی او را بلعید آن فروعات قصّه را قرآن اینجا ذکر نکرده در موارد دیگر هم وارد آن جزئیات نشد اما بحث در این است که کار وجود مبارک یونس این نقصی است به حریم رسالت و نبوّت یا نه, و کاری که وجود مبارک یونس کرد دعایی که کرد و جوابی را که دریافت کرد وارثان انبیا هم میتوانند به این مقام برسند نه تنها «العلماء ورثة الأنبیاء» «المؤمنون» هم «ورثة الأنبیاء» منتها عالِمان با ایمان ارثِ بیشتری میبرند مؤمنانِ عادی ارث کمتر همان طوری که در ارثِ مادّی برابر با پیوند شدّتاً و ضعفاً سِهام توزیع میشود در ارثِ معنوی هم بشرح ایضاً آنکه با مورِّث رابطه ی نزدیکتری دارد پسر اوست, دختر اوست با بود آنها نوبت به طبقه ی دوم و سوم نمیرسد در درجه ی اول به اینها میرسد به برکت اینها اگر خواستند دیگران سهمی میبرند. در جریان ارثِ الهی طبقهبندی نیست اما شدّت و ضعف هست همه ی مؤمنان وارثان انبیا هستند این طور نیست که یک طبقه ارث ببرد طبقه ی دیگر ارث نبرد همه ارث میبرند منتها آنها که رابطهشان با مورّثانشان بیشتر است ارث بیشتری میبرند و آنها که رابطهشان ضعیفتر است ارث کمتری میبرند عالمان باایمان ارث بیشتری میبرند, مؤمنان عادی ارث کمتر به دلیل اینکه در اینجا نفرمود: «و کذلک ننجی العلماء» فرمود: (نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ) آنها که وارث ذِکر و ذُکر وجود مبارک یونساند آنها سهم خاصّ خودشان را دارند.
وجود مبارک یونس منزّه از نقص بود هم میشود از سخنان خود آن حضرت شاهد آورد هم تعبیرات نورانی قرآن کریم, خود آن حضرت اعتراف میکند که من به خودم ستم کردم من ناقصم عرض کرد (إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) همان کاری که وجود مبارک حضرت آدم کرد و سایر انبیا و درباره ی ذات اقدس الهی هم عرض کرد شما از هر نقصی منزّهی (سُبْحَانَکَ), «سبحان» یعنی موجود منزّه از هر نقص یک, از هر عیب دو, عیب, عیب است نقص, نقص اینها مرادف هم نیستند قبلاً فرق بین نقص و عیب گذشت آنکه مَعیب است سبحان نیست آنکه ناقص است سبحان نیست اگر ذات اقدس الهی سبحانِ بالقول المطلق است کما هو الحق از هر نقصی یک, از هر عیبی دو, منزّه است پس بیان نورانی یونس این است که خدا سبحان است. درباره ی خودش اعتراف به قصور, درباره ی ذات اقدس الهی تصدیق به کمالِ محض خب چنین انسانی جا برای نقد نیست پس این دو تعبیر برای خود یونس است.
خدای سبحان دربارهی یونس و سایر انبیا تعبیر کرد (کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ) یک, (کُلٌّ مِنَ الأخْیَارِ) دو, بعد هم فرمود: (لَوْلاَ أَن تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ) این محمودِ ماست, ممدوحِ ماست ما مذمّتی درباره ی او نداریم برای اینکه او از نعمت ما برخوردار است اینکه در سوره ی مبارکه ی «قلم» آیه ی 48 به بعد فرمود: (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَهُوَ مَکْظُومٌ) گرچه لقب, گرچه وصف این گونه از عناوین مفهوم ندارد ولی وقتی در مقام تحدّی باشد مفهوم دارد فرمود اگر او نعمت, آن نعمت که حالا عرض میشود چه نعمتی است اگر نعمت ما شامل حال او نشده بود او متنعّم به این نعمت نبود از دریا به ساحل میآمد در حالی که مذموم بود و چون در مقام تحدید است یعنی از دریا به ساحل آمده محموداً و ممدوحاً ما مدحی داریم, ما حمدی داریم پس او جا برای مذمّت نیست اما این نعمت به تعبیر لطیف سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این است که نعمت عندالاطلاق در قرآن کریم همان نعمتِ ولایت است گاهی خدای سبحان باران را گاهی تابش آفتاب را, رویش گیاه را اینها را نعمت میداند (أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً) و نعمتها را میشمارد درباره ی دامداریها فرمود: (وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ) درباره ی زنبور عسل و نحل و امثال ذلک نعمتهای خاصّه را ذکر میکند اما وقتی نعمت را بالقول المطلق ذکر میکند سخن از شمس و قمر نیست, سخن از آب و گیاه نیست میگوید (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی) این را در پیروزیها که نگفت این را در فاتحانه وارد مکّه شدن نگفت این را در جریان فتحالفتوح که نگفت این را در فتح مکه که نگفت معلوم میشود آنجا همه نعمتِ مقیّده است نعمت به تعبیر ایشان عندالاطلاق همان نعمت ولایت است.